فهرست مطالب
ToggleOCP الگوی پيشرفت و بهره وری
OCP (Open Compute Project) به ظاهر داستان ساده و سرراستي دارد؛ داستاني که هيچ تصوير شفافي از فراز و فرودهاي آن نداريم اما اين داستان يکخطي ميتواند الگوي ايدهآلي باشد.
يک الگوي ساده، واضح و به غايت کاربردي. OCP در واقع در سال ۲۰۰۹ و از درون فيسبوک شکل گرفته است.
با هجوم بيامان مخاطبان به فيسبوک، توسعه سختافزاري تبديل به يکي از اصليترين دغدغههاي اين شرکت شد؛ شرکتي که آينده آن هنوز در هالهاي از ابهام قرار داشت.
در چنين شرايطي استفاده حداکثري از منابع موجود و افزايش بهرهوري، تنها استراتژي قابل تصور براي اين شرکت بود.
فيسبوک درنهايت توانست با اعمال برخي اصلاحات فني و طراحيهاي خلاقانه در ديتاسنترها، مصرف انرژي خود را ۳۸ درصد کاهش دهد.
از سوي ديگر صرفهجويي ۲۴ درصدي در هزينههاي ساخت و تجهيزات، يک دستاورد بسيار باارزش براي هر شرکتي به حساب ميآيد.
فيسبوک، بهرهوري را در حوزه سختافزار به حداکثر ممکن رسانده بود و از سوي ديگر استانداردهايي را ايجاد کرده بود که عملياتيسازي آنها هميشه يک نتيجه ثابت به همراه داشت؛ راندمان بالا.
OCP الگوی پيشرفت و بهره وری
در نهايت در سال ۲۰۱۱ فيسبوک، به پشتوانه اين تجربه موفق و اثباتشده، پروژهاي را آغاز کرد که استانداردها و محصولات آن به تدريج فراگير شد.
پروژه OCP با همکاري شرکتهاي مطرحي همچون intel و ساير برندهاي مطرح در حوزه سختافزار، تجهيزاتي را طراحي ميکند که حداکثر کارآيي را دارند.
همچنين استانداردهايي را در طراحي قطعات و طراحي ديتاسنترها تدوين کرده است؛ استانداردهايي که سازندگان قطعات را موظف به رعايت آنها ميکند.
از سوي ديگر ورکشاپهاي تخصصي و برنامههاي آموزشي متنوعي را به طور دورهاي برگزار ميکند.
در اينجا، قصد نداريم در مورد جزئيات اين سيستم خلاق و چابک صحبت کنيم اما ميخواهيم به الگوهاي بکارگرفته شده اشاره کوتاهي داشته باشيم.
ضرورت بکارگيري اين الگوها باعث شده متأسفانه کشور ما در زمينه هدررفت منابع، جزو پيشتازان دنيا به حساب آيد.
۱) الگوي نخست: توجه به ضرورت مديريت
دانش به عنوان يک سرمايه ذيقيمت
مديريت دانش از آن مقولههايي است که در اکثر سازمانهاي دولتي و خصوصي ايران، مغفول و حتي ناشناخته مانده است. عموم کارمندان، متخصصان و مديران ما حتي از لحاظ تئوريک نيز با اين مقوله بيگانهاند.
دانش فني مديريتي و تجربي در سازمانهاي ما، قائم به شخص است.
دانشي که براي کسب آن زمان و هزينههاي سرسامآوري مصرف شده است.
دانشي که ثبت آن، ثروت ما را تثبيت ميکند و خزانههايي را انباشته ميسازد که استخراج آنها گاه تا دههها برايمان عوايد مادي و معنوي به همراه خواهد داشت.
۲) الگوي دوم: لزوم تبديل تجارب به الگوهاي کسبوکار
شايد در مواردي، اعضاي مؤثر در پروژههاي شاخص تخصصي و فني؛ بعدها با اتکا به تجارب شخصي خود، در زمينه مورد فعاليتشان، اقدام به راهاندازي پروژه و يا ايجاد کسبوکار کنند اما با توجه به اينکه هيچگاه تجارب يک شخص و يا عدهاي معدود در پروژههاي بزرگ و شاخص، به حد کفايت نخواهد رسيد، از اين رو ميتوان گفت که تجارب جمعي در بسياري از موارد بي هيچ بهرهاي پراکنده و زايل ميشوند.
۳) الگوي سوم: تعامل با مجموعههاي مختلف
يکي ديگر از نقاط ضعف موجود در سازمانهاي دولتي و خصوصي ما، عدم توانايي در ايجاد تعامل سازنده و همافزايي با ساير مجموعههاست.
به بيان ديگر، تعاملات ما در شرايط ايدهآل و حداکثري معطوف به رفع موانع و کاهش اصطکاک منافع است.
در اين پروژه OCP با مجموعه گستردهاي از ذينفعان در تعامل است.
تعاملي که در بسياري از موارد با غولهاي صنايع hightech در حال انجام است.
OCP الگوی پيشرفت و بهره وری
۴) الگوي چهارم: اعتماد به نفس در مواجهه با برندهاي بزرگ
در سال ۲۰۰۹ فيسبوک تنها يک پديده نوظهور به حساب ميآمد؛ نه يک غول دنياي فناوري. فيسبوک تنها يک سرويسدهنده در حوزه شبکههاي اجتماعي بود.
تنها يک سايت که امکان بهاشتراکگذاري متن، عکس و… را براي کاربران خود فراهم ميکرد.
شايد اينطور به نظر برسد که اين شرکت هيچگاه نميتواند براي شرکتهايي که براي چند دهه در حوزه بسيار پيچيده سختافزار فعال بودهاند، نسخهاي تجويز کند.
خلاقيت و ايدههاي ناب راه نفوذ خود را پيدا ميکنند؛ چه در کشور توسعهيافتهاي چون ايالات متحده آمريکا و چه در کشور در حال توسعهاي چون ايران.
۵) الگوي پنجم: محدوديتها، خلاقيت ميآورند
در کشور ما محدوديتها معمولاً معذوريت ميآورند.
ما در مواجهه با محدوديتها معمولاً همه چيز را به حالت تعليق درميآوريم و صبر ميکنيم تا محدوديتها و موانع برطرف شوند.
فيسبوک براي توسعه سختافزاري منتظر تزريق نقدينگي بيشتر نشد بلکه با همان سرمايه موجود، به افزايش کارآيي و بهرهوري و از سوي ديگر صرفهجوييهاي سيستماتيک پرداخت.
OCP الگوی پيشرفت و بهره وری
۶) الگوي ششم: منتظر کسي نماندن
شايد اگر هريک از ما به جاي مديران فيسبوک بوديم، براي بالا رفتن کارآيي ديتاسنتر، در انتظار تکنولوژيها و قطعات جديدتر ميمانديم.
در سناريوي خوشبينانهتر، شايد طي مذاکرات يا مکاتباتي با شرکتهاي توليدکننده تجهيزات شبکه و سرورها، درخواست ميکرديم که قطعات جديدي را متناسب با حجم بالاي نيازهاي ما طراحي کنند اما فيسبوک منتظر ديگران نماند و خودش دست به کار شد؛ در سال ۲۰۰۹ با افزايش کارآيي قطعات و امروز با طراحي تجهيزات و سازوکارهاي جديد.
در شرايط کنوني و با فشار روزافزون نظام سلطه و تحريمهاي ظالمانهاي که بخشهاي مختلف صنعت و اقتصاد کشور را تهديد ميکند، الگوبرداري از چنين نمونههايي بيترديد بيش از هر زمان ديگري اهميت و ضرورت مييابد.
هيچکس به کمک ما نخواهد آمد. هيچکس مشکلات ما را برطرف نخواهد کرد. هيچ معجزهاي در راه نيست. خودمان بايد دست به کار شويم…